...
الهیات وحدت
حجت الاسلام امین اسدپور
چهارشنبه ۲۸ شهریور 1403
برگزار شده در «مدرسه فرهنگ و علوم اسلامی ضحی»
در ادامه گزارش اچمالی این نشست تقدیم میشود
تشکیل امت واحده از آغازین روزهای اسلام مورد توجه اولیای دین و متدینین بوده است؛ به طوری که اگر آیات الهی را تورق کنیم شاهد این هستیم که برای از بین برندگان اتحاد، اطلاق بغی شده است. در منابع دیگر نیز با نگاه مجموعه ای شاهد همین روند در قبال وحدت مسلمین هستیم.
در تاریخ معاصر آن چیزی که مسئله امت واحده را از دیروز متمایز می سازد، دست اجنبی است که اختلاف درون امتی را فعال کرده و از ظرفیت های نهفته آن در راستای اهداف اهریمنی خویش بهره می برد. امت واحده در روزگار قبل از پیدایش مهمان ناخوانده _ استعمار مدرن_ برای عبور از تقابل های درون گفتمانی، رویکردهای متفاوتی را در سطح حاکمیت و اجتماع برای حفظ امت واحده -در قالب حکومت واحد یا چند حکومتی- ظهور می داد ولکن بعد از پیدایش غرب جدید و استعمار مدرن، تقابل مسلمین و حتی سایر ادیان، صورت جدیدی پیدا کرد.
اما آنچه مهم تر از تاریخچه و ضرورت اجتماعی وحدت برای نخبگان جهان اسلام جلوه می کند، مسئله «الهیات وحدت» از ساحت فلسفی، کلامی، فقهی، حقوقی و اجتماعی می باشد. اگر نتوانیم صورت بندی دقیقی از الهیات به معنای عام آن داشته باشیم، درعرصه ساختارسازی و نهادسازی موفق نخواهیم بود.
اندیشمندان معاصر بعد از مواجهه با رویکردهای استعماری سعی کرده اند به صورت ارتکازی یا خودآگاه قضاوت هایی در عرصه «الهیات وحدت» داشته باشند و آن را در قالب مدل اجرایی به اذهان عمومی عرضه نمایند. مدل های که از ابتدایی ترین روزهای مواجهه طرح گشته اند، ایده امپراتوری واحد مسلمین با حکومت مرکزی واحد سید جمالالدین اسدآبادی، اتحاد جماهیر مسلمین مرحوم محمدرضا حکیمی، وحدت علمی حول اهل بیت «علیهم السلام» آیت الله بروجردی و ایده نظریه پردازان انقلاب اسلامی از جمله آنها می باشد.
اما مختصری در باب اندیشه وحدت در #عقلانیت_انقلاب_اسلامی:
شکل گیری اجتماع، مخصوصا با افقی تمدنی، بدون انسجام درونی و استفاده از تمام ظرفیت ها ممکن نیست.
در عین حال، منازعات درونی مخصوصاً اگر در قالب اختلافات مذهبی بروز و ظهور پیدا کنند، مانعی جدی در این راه به حساب می آیند. با این همه، حذف مذاهب مختلف ممکن نیست چراکه مذهب یک واقعیت اجتماعی است و حذف آن از اراده افراد و حکومت ها خارج است. علاوه بر آنکه چنین تنوع و تکثری، بسط اجتماعی و تمدنی به ارمغان آورده و چشم پوشی از آن شایسته نیست.
از دیگر سو، مبانی معرفت شناسی اسلامی پلورالیسم دینی را بر نمی تابد. حقیقت یک امر واحد است و امکان ندارد که تمام مذاهب اسلامی بر حق باشند.
متفکرین انقلاب اسلامی اندیشه وحدت و تقریب مذاهب را در این کشاکش طرح کرده اند و به عنوان راهبردی برای تشکیل اجتماع و تمدن اسلامی به بحث گذاشته اند. در این صورت وحدت به مثابه تاکتیکی در مقابل دشمن مشترک تعریف نخواهد شد بلکه یک استراتژی و راهبردی خواهد بود که در فرض عدم وجود دشمن نیز پابرجا خواهد بود.
بر اساس منطق قرآنی، تمام جریانهای باطل به عنوان جبهه مقابل مطرح نشده است بلکه ائمه کفر و طاغوت اهداف این منازعه در نظر گرفته شده اند. بنابراین نمی توان مستند به ادبیات قرآن، مذاهب و ادیان مختلف را به عنوان جبهه مخالف نشان داده و هرگونه وحدت را خروج از مسیر حق در نظر گرفت.
عقلانیت انقلاب اسلامی با طرح نظریه وحدت، به دنبال شیعی سازی افراد و جوامع نیست بلکه با حفظ کثرت، سعی در اعطاء حقوق شهروندی تمام ادیان و مذاهب داشته و با تکیه بر مشترکات، از تمام ظرفیت ها بهره وافی را می برد.
متفکرین انقلاب اسلامی، به دنبال تشکیل حکومت واحد اسلامی نیستند بلکه حکومت های متعدد اسلامی بر اساس مبانی مذاهب مختلف به حیات خود ادامه خواهند داد و حتی بعد از ظهور حضرت ولی عصر عج، این کثرت از میان نخواهد رفت و اگر حکومتی مرکزی شکل پیدا کند، در حد اشتراکات باقی خواهد ماند.
آنچه بیان شد در مورد وحدت مذاهب مختلف اسلامی بود، اما نباید غفلت کرد که قرآن افق بالاتری را در منظر ما قرار می دهد: قُل يا أَهلَ الكِتابِ تَعالَوا إِلىٰ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَينَنا وَبَينَكُم أَلّا نَعبُدَ إِلَّا اللَّهَ ... امام خمینی مبتنی بر تعالیم قرآنی، پا فراتر گذاشته و وحدت مستضعفین عالم در مقابل مستکبرین را پیشنهاد می دهد: وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ.
برای تحقق این اهداف، طرح الهیات صحیح و منسجمی حول مفهوم وحدت و بسط اجتماعی آن ضروری است. تنها در این صورت تأسیس ساختار و نهاد سودمند خواهد بود و الاّ تمام فعالیت ها چیزی جز ظاهرسازی نخواهد بود.
آنچه امروزه از آن رنج می بریم، عدم وجود چنین الهیاتی است و مدل های اجرایی موجود به جهت نداشتن الهیات منسجم در عرصه های هستی شناسی و معرفت شناسی، نتوانسته اند آنگونه که باید وحدت را تصویر کنند لذا در ساحت کلامی، فلسفی و معرفت شناختی دچار پلورالیسم یا برائت حق و باطل شده اند و این گروه _برائتی_ اگر هم وحدت را قبول کرده باشد از باب ضرورت اجتماعی و به عنوان تاکتیک بوده است.
مدرسه فرهنگ و علوم اسلامی ضحی